سفارش تبلیغ
صبا ویژن










راه آهن عشق

لطفا این بخش را بخوانید چون از هزاران بخش تشکیل شده است...

جنگ نرم و تهدیدشناسی

 

مرتضی امیری
در بحث تهدیدشناسی برای رسیدن هدف مطلوب، اولین مطلبی که دارای اهمیت، تعریف تهدید است. هر کشوری می‌تواند سه محور را به‌عنوان ارزش‌های حیاتی خود تعریف کند که به مخاطره افتادن آن‌ها به مفهوم از بین رفتن پایه و اساس حاکمیت آن کشور است:
1. تمامیت ارضی آن کشور
2. ایده‌ها و الگوهای رفتاری جامعه
3. حاکمیت مستقر در آن کشور

بنابراین منظور از تهدید، عنصر یا وضعیتی است که یکی از این روش‌های حیاتی را به مخاطره می‌اندازد. هدف تهدید چیست؟ هر ویروسی یک هدف دارد؛ هدف ویروس تهدید، مختل کردن و در نهایت از بین بردن امنیت یک جامعه و در نهایت نابودی حاکمیت است. در گذشته از ابزارهای سخت و ادوات نظامی استفاده می‌کردند، اما امروزه از تهدید نرم استفاده می‌کنند.

تهدید نرم
ویژگی‌های تهدید نرم چیست؟ اصولاً دو ویژگی را به‌عنوان ویژگی تهدید نرم در نظر می‌گیریم؛ یکی اعتباری بودن تهدید نرم است، یعنی در زمان و مکان متغیر است. مثلاً ممکن است متغیری امروزه و در زمان حال، تهدید به حساب بیاید ولی فردا یک عنصر معمولی در جامعه باشد. یا تهدیدی در یک جامعه در درجه‌ی قرمز امنیتی باشد ولی در کشور دیگر یک مسأله‌ی ساده اجتماعی باشد. ویژگی دوم این است که بحث تهدید، یک امر نسبی است. هر کشوری به فراخور موقعیت سیاسی، تاریخی، اجتماعی، جغرافیایی و عقیدتی ممکن است درجاتی از تهدید را داشته باشد.

معمولاً کشورهایی که در منطقه‌ی خاورمیانه قرار دارند از درجه‌ی تهدید بالایی برخوردارند؛ چون هم دارای موقعیت جغرافیایی مهم هستند، هم به لحاظ تاریخی، مکتبی و عقیدتی موقعیت بالایی در جهان دارند.

تهدید دارای دو مرحله است؛ مرحله‌ی ذهنی و مرحله‌ی عملیاتی.

 در مرحله‌ی ذهنی، دشمن یا کشور تهدیدکننده ابتدا نقاط آسیب‌پذیر جامعه‌ی هدف را شناسایی می‌کند، ابزارهایش را می‌شناسد و سپس هدف‌گذاری و سرمایه‌گذاری می‌کند و نهایتاً آن را عملیاتی می‌نماید.

تقسیم‌بندی تهدید بر دو بعد ذهنی و عملیاتی، برای پیشگیری تهدید است. باید این را بدانیم، برای مقابله با تهدید در کدام مرحله پادزهر را تزریق کنیم. تهدید نرم امروزه موثرترین، کارآمدترین، کم‌هزینه‌ترین صورت تهدید و در عین حال خطرناک‌ترین نوع تهدید است.

ما می‌توانیم مطالعات امنیتی را در حوزه‌ی تهدید به دو دسته گفتمان منفی و گفتمان مثبت تقسیم کنیم. گفتمان منفی، تهدید را به نبود امنیت تعریف می‌کند و امنیت را به نبود تهدید تعریف می‌کند. گفتمان منفی دارای دو موج است؛ موج اول این گفتمان تأکید بر جنبه‌ی نظامی دارد و می‌گوید تهدید یعنی در معرض حمله‌ی نظامی قرار گرفتن یک کشور توسط کشور دیگری و تنها عامل ناامنی را حمله‌ی نظامی می‌داند و اما موج دوم می‌گوید تهدید و عدم امنیت در حمله‌ی نظامی خلاصه نمی‌شود، بلکه در حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی، علم و فن‌آوری و زیست‌محیطی نیز تهدید وجود دارد.

گفتمان مثبت که جدیدتر از گفتمان منفی است می‌گوید: امنیت و تهدید دو متغیر وابسته نیست و هر کدام را مستقل می‌داند. در این تعریف، فقدان امنیت تنها فاکتور مورد نیاز تهدید نیست بلکه علاوه بر آن، وجود شرایط مطلوب برای تحقق اهداف و خواسته‌های بیگانه نیز مدنظر است. وقتی جامعه در سطح قابل قبولی برای تحصیل و پاسداری از آرمان‌ها و اخلاقیات و رفتارهای مورد قبول آن جامعه نباشد، هر چند دارای یک تهدید داخلی و خارجی مادی و محسوس نباشد، ممکن است عدم برآوردن نیازهای جامعه و مردم نوعی تهدید باشد.

سطوح قدرت نرم
اما در جهت مقابله با تهدید نرم، آن چیزی که می‌تواند مؤثر و کارآمد باشد، استفاده به‌جا از قدرت نرم است. قدرت نرم دربرگیرنده‌ی مؤلفه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک است. ایدئولوژی اعتبار ملی، خصوصیات ملی، هویت ملی و فرهنگی یک ملت و همچنین مشروعیت نظام سیاسی آن کشور از جمله موضوعاتی هستند که در چارچوب قدرت نرم مورد توجه و مطالعه قرار می‌گیرند. اما قدرت نرم از سه سطح تشکیل می‌شود:
الف) سطح راهبردی
ب) سطح میانی
ج) سطح تاکتیکی

در سطح راهبردی که اولین سطح قدرت نرم است، قدرت متوجه رهبران و نخبگان یک کشور است و بالاترین سطح رویارویی قدرت نرم با تهدید نرم را شامل می‌شود. در این سطح، هدف افزایش قدرت، هنجارسازی خود و تضعیف قدرت حریف در صحنه‌ی بین‌المللی است و هدف حریف هم از تهدید نرم در این سطح، اولاً شناسایی نخبگان و رهبران فکری جامعه و ثانیاً ارعاب و تأثیرگذاری در آن‌ها است.

با توجه به موقعیت تاریخی کهنی که ایران دارا است و موقعیت سوق‌الجیشی و جغرافیایی که ما در آن قرار داریم، همواره دشمن در کمین بهره‌گیری از موقعیت‌هاست. پس زمینه‌سازی جهت اتحاد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در جهان اسلام، تشنج‌زدایی و پیش‌برد صلح و امنیت در منطقه و جهان، تحرک دیپلماتیک و حضور موفق در عرصه‌های بین‌المللی، از جمله مواردی است که باعث ارتقاء قدرت نرم ما می‌شود.

ب) سطوح میانی: این سطح از قدرت نرم منحصراً به مردم و قدرت ملی تکیه دارد و از فرهنگ عامه متأثر می‌شود. در این سطح، افکار عامه از تصمیمات نخبگان و رهبران جامعه حمایت می‌کند و به آن‌ها مشروعیت می‌بخشد. در مقابل، هدف تهدید نرم در این سطح، ایجاد شکاف میان نخبگان سیاسی و فرهنگی و آحاد عمومی جامعه است. یعنی می‌خواهند مردم را از یک جماعت همراه تبدیل به جماعتی بی‌تفاوت، معارض و مخالف کنند و برای رسیدن به این هدف از ابزارهایی مثل تشویق به نافرمانی مدنی استفاده می‌کند.

ج) سطح تاکتیکی: این سطح از رویارویی قدرت نرم در سطح نیروهای مسلح صورت می‌گیرد و هدف این سه سطح از قدرت نرم باید توأمان و همراه هم مورد توجه قرار گیرد و سعی شود در هر سه سطح قدرت‌دهی و قدرت نرم جامعه افزایش پیدا کنند تا بتواند در مقابل تهدیدات نرم مؤثر واقع شود.

عناصر افزایش قدرت نرم
در تعریف قدرت نرم به یک سری عناصر توجه می‌شود که رعایت آن‌ها و رعایت معیارهای این عناصر باعث جاذبه‌دار شدن و تأثیر قدرت نرم شود. یکی از این عناصر عبارتند از: جاذبه‌ی فرهنگی، که مشتمل بر عقاید، ارزش‌ها و باورهای یک جامعه است و آن همان چیزی است که تعبیر به هویت ملی می‌شود. در واقع هویت ملی برای یک جامعه به منزله‌ی روح برای بدن است و همان‌طور که روح در بدن نباشد، جسم می‌میرد؛ اگر مملکتی هویت نداشته باشد به‌تدریج خواهد مرد.

هویت دو کارکرد دارد؛ از لحاظ داخلی عامل همبستگی مردم است و از لحاظ بین‌المللی نیز عامل شناسایی کشور توسط سایر دولت‌هاست. هویت ملی یک مسأله‌ی جمعی است که بنیادهای تاریخی، فرهنگی و اعتقادی یک ملت را در بر می‌گیرد. تکوین هویت ملی یک امر پیچیده و طولانی است و از طریق آموزش از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و حتی می‌توانیم بگوییم که رنگ‌ها و معماری هم در تشکیل این هویت اثرگذار است. بنابراین هرگونه چالشی در هویت ملی باعث تضعیف و کاهش جاذبه‌های فرهنگی آن ملت می‌شود.

دومین عنصر دسترسی به ابعاد قدرت نرم در سطوح ملی و سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی است. هر کشوری که به کانال‌های ارتباطی منطقه‌ای و بین‌المللی دسترسی و ارتباط بیشتری داشته باشد، قطعاً از قدرت نرم بالاتری برخوردار است، مثل عضویت در کنوانسیون‌های بین‌المللی یا عضویت در سازمان‌های بین‌المللی و ایفای یک نقش مؤثر در این سازمان‌ها.

سومین عنصر، پذیرش جهانی است؛ به این معنا که یک دولت بتواند در الگوها، ارزش‌ها و اولویت‌های دیگر ملت‌ها تغییر به‌وجود بیاورد. قطعاً چنین کشوری دارای قدرت نرم بسیار بالایی است.

چهارمین عنصر، تأثیرگذاری بر سطوح مختلف نظام بین‌المللی است که مثلاً در مورد ایران می‌توانیم به تأثیر بر چرخش سیاست امریکایی "خاورمیانه‌ی بزرگ به خاورمیانه‌ی جدید" اشاره کنیم.

منبع:
کتاب دیدگاه‌های نظری پدافند غیرعامل

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

راهبرد جنگ نرم

 

همت مضاعف، کار مضاعف
غلام‌حسین اسلامی‌فرد*
یکی از اهداف مشخص دشمن در تنگاتنگ نبرد نرم، به اسارت گرفتن دامنه‌ی افکار عمومی با ابزارهای خود‌‌‌ساخته و متزلزل ساختن انگیزه‌ها در جامعه است. چنانچه قدرت نرم در سطوح میانی بر عنصر مردمی و قدرت ملی کشور تأکید دارد،‌ سلب اراده و انگیزه از مردم و بی‌تفاوت نمودن آنان و سپس تبدیل آن‌ها به جمعیت‌های معارض، مخالف و مسئله‌دار نیز از جمله اهداف جنگ نرم است. در سطوح تاکتیکی نیز غایت هدف دشمن سلب اراده و روحیه‌ی مقاومت در جبهه‌ی حریف خواهد بود.

با این مقدمه و با بررسی شرایط کنونی نظام جمهوری اسلامی که در این برهه از تاریخ، از یک‌سو با نبرد هوشمند دشمنان در حوزه‌ی تحریم‌ها و سم‌پاشی‌های سیاسی آنان در منطقه و جهان روبرو است و از سوی دیگر با جنگ نرم تبلیغاتی و رسانه‌ای دشمنان دست و پنجه نرم می‌کند، عنوان راهبردی «همت مضاعف و کار مضاعف» از راهبردهای دقیق و جهت‌دار در مقابل روند خزنده و آرام جنگ روانی دشمن است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در این نام‌گذاری با درایتی دقیق و با بینشی موشکافانه نسبت به آنچه که در اعماق ذهن دشمنان می‌گذرد، سال جدید را با نام همت مضاعف و کار مضاعف نام‌گذاری کردند تا اذهان جامعه از بازی‌های تعریف شده و نمایشی بیگانگان و از آنچه دشمن برای سست نمودن اراده‌ی‌ مردم اراده کرده است، به سمت جوش و خروش و کار و همت بلند گسیل شود.

جامعه‌ی ایرانی نیز با وجود بهره‌مندی از ظرفیت‌های بالای انسانی و همچنین ظرفیت‌های عظیم ملی، بدون همت مضاعف و کار مضاعف هیچ توفیقی در عرصه‌های رشد و پیشرفت نخواهد داشت.

نکته‌ی مهم دیگر آن است که «همت مضاعف و کار مضاعف» همانند «اصلاح الگوی مصرف» و «نوآوری و شکوفایی» همگی بخش‌های مختلف یک مجموعه‌ی به‌هم‌پیوسته هستند و عناوینی زمان‌دار و مربوط به دوره‌ای مشخص نیستند. از این رو باید در خصوص آنها عزمی جدی و اقدامی بنیادین صورت داد و تا تحقق کامل همه‌ی اهداف چشم‌انداز بیست‌ساله‌ی نظام جمهوری اسلامی، همه‌ی سال‌هایی را که در پیش داریم، سال همت مضاعف و کار مضاعف محسوب نمود. بر همین اساس ‌باید مسئله‌ی همت و اراده را که در جامعه به صورت اراده‌های فردی و جمعی بروز می‌یابد، به صورت ریشه‌ای و جامعه‌شناسانه مورد مداقه و بازبینی قرار داد و در خصوص آن به کارهای بنیادین در عرصه‌ی فرهنگ عمومی پرداخت.

همت مضاعف همیشه نیازمند بسترهای فرهنگی و آموزشی با محوریت خدامحوری، انگیزه‌های بلند، امیدواری و اعتماد به نفس و نگاه صحیح و بینش اصولی است. کار مضاعف نیز همواره در جامعه‌ای بروز و ظهور می‌یابد که همت فردی و عمومی در رشد و ارتقای جامعه شکل گرفته باشد و جامعه از آفت‌های بزرگی همچون راحت‌طلبی، ولنگاری و علاقمندی به استراحت و خواب و مرخصی به دور باشد. یکی از مهم‌ترین ثمرات نام‌گذاری سال جدید نوعی مدیریت ارزش‌ها در جامعه‌ است که رهبر معظم انقلاب اسلامی به آن اقدام نموده‌اند. بدین گونه که زیاد کار کردن باید در جامعه جزو مزیت‌ها تلقی گردد و نه معذوریت‌ها. باید همیشه کار مضاعف و همت مضاعف در صدر ارزش‌های اجتماعی باشد و نه عکس آن.

به همین جهت باید ابعاد مختلف این نام‌گذاری در بخش‌ها و سطوح گوناگون را شناخت و بر آن تمرکز نمود تا یکی از اهداف اصلی دشمنان در نبرد نرم با جمهوری اسلامی ناکام بماند که همانا سست نمودن اراده‌ی جامعه و گسیل آن به سوی خواب‌آلودگی است.

* مدرس ارتباطات و روزنامه‌نگار
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

رسانه‌های قدرت و قدرت رسانه‌ها

 

جنگ نرم/ 5
محمد حسن‌لو
در سال‌های پیش از این، وقتی منافع و تفکرات گروهی از انسان‌ها با گروهی دیگر مطابقت نمی‌کرد، در معمول‌ترین حالت جنگی بین آن‌ها درمی‌گرفت. در این میان گروهی تسلیم می‌شد و گروه دیگر سال‌هایی چند تسلط خود را بر آن حفظ می‌کرد. ولی در دنیای جدید که این لشگرکشی‌ها محدود شده و حتی قدرت‌های نظامی، خود داعیه‌دار صلح جهانی هستند، ناخواسته مجبور به رعایت بعضی محدودیت‌ها در حمله‌ی نظامی به کشورهای دیگر شده‌اند.

اگر جنگ عراق و اشغال افغانستان را نادیده بگیریم - که به بهانه‌ی ایجاد صلح جهانی هزاران زن و کودک را به کام مرگ فرستاد- بیشتر اقدامات کنونی در تسلط بر کشورهای دیگر از طریق تکنولوژی‌های جدید صورت می‌گیرد.
دنیایی که اکنون در آن زندگی می‌کنیم، دنیایی است که بدون غوطه‌ور شدن در حجمه‌ای از اطلاعات و داده‌های دیجیتال و الکترونیکی اداری و خانگی، در بیشتر موارد نمی‌توان گذران زندگی کرد؛ طوری که در اکثر امور زندگی به همین داده‌ها وابسته شده‌ایم.

سربازان سلطه
ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که برای اخبار و داده‌های جدید گرسنه است؛ و هر کشوری دسترسی سریع‌تری به اخبار و اطلاعات برای شهروندان خود فراهم کند، از بقیه جلوتر می‌افتد. اگر همین شرایط را در رقابت کشورها در نظر بگیریم، نمی‌توان ادعا و نظریات بسیاری از کارشناسان سیاسی در مورد "جنگ دیجیتالی عصر جدید" را انکار کرد. این روزها، کشورها و قدرت‌های سلطه‌گر با بهره‌گیری از بیشترین حجم اطلاعات و انتقال آن‌ها، اهداف خود را در خارج از مرزهای سرزمینی جستجو می‌کنند و به همین منظور رسانه‌های قدرتمندی برای انتقال اطلاعات و تفکرات استعماری خود به مردم کشورهای مختلف جهان راه‌اندازی می‌کنند که هر روز تعداد آن‌ها در حال افزایش است. اکنون به جرأت می‌توان گفت که حفظ و گسترش قدرت استکباری نظام سلطه به حضور و ظهور رسانه‌هایشان در این دنیای دیجیتال وابسته است.

رسانه‌ها پل ارتباطی و بلکه وسیله‌ی تسلط بر افکار، اراده و احساسات بشریت دوران معاصر به شمار می‌آیند. مراکز رسانه‌های استکبار که به مدرن‌ترین فناوری جهانی مجهزند‌، از یک سو ابزاری در جهت اجرای عملیات روانی قدرت‌ها علیه ملت‌ها و دولت‌های مستقل هستند و از سوی دیگر وسیله‌ای برای کنترل، تضعیف، جهت‌دهی و هدایت جوانان در سراسر جهان محسوب می‌شوند.

با توجه به تحولات عظیم در بهره‌گیری از رسانه‌ها، نظام سلطه از رسانه‌های نوین دیداری، شنیداری و نوشتاری، برای تحمیل اراده‌ی خود بر ملت‌ها استفاده می‌کند. با نگاهی به عملکرد آمریکا در جنگ‌های ویتنام، بالکان، کارائیب، افغانستان، دو جنگ خلیج فارس و همچنین اقدامات روانی و رسانه‌ای‌اش علیه انقلاب اسلامی، آنچه مسلم می‌نماید، این است که جنگ رسانه‌ای از برجسته‌ترین مؤلفه‌های جنگ نرم و کمک به پیشبرد جنگ سخت است. عملیات روانی حتی بدون نیاز به جنگ سخت، به عنوان مهم‌ترین جنگ‌ مدرن در جهان کنونی محسوب می‌شود.

از آن‌جا که قدرت‌ها توان به میدان آوردن نیروی نظامی ‌را ندارند و یا جامعه‌ی آنان قادر به تحمل تلفات انسانی نیست، به جنگ رسانه‌ای روی می‌آوردند و از این ابزار بهره‌برداری می‌کنند. در عصر کنونی به دلیل پیچیدگی اجتماعی و اهمیت یافتن نقش رسانه‌های جمعی در ایجاد روابط جوامع، کاربرد این وسایل در زمینه‌های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی ‌بیش از پیش مشهود است و اثر آن را می‌توان در ظهور رفتارهای جدید و با تمایل به غرب در میان جوامع در حال توسعه مشاهده کرد.

رسانه‌های قدرت و قدرت رسانه‌ها
رسانه‌ها در تمامی‌جنگ‌های قرن بیستم به مثابه ابزاری برای جنگ روانی و تبلیغات جنگی از سوی بسیاری از کشور‌ها مورد استفاده قرار گرفتند. امریکا در جنگ ویتنام از رسانه‌ها و ابزار‌های تبلیغی و رسانه‌ای، بهره‌برداری کرد اما پرده‌برداری رسانه‌های آزاد از جنایات امریکا در ویتنام افکار عمومی‌ را به شدت تحت تاثیر قرار داد و تصاویر تکان‌دهنده در سال 1972 منجر به عقب‌نشینی نیرو‌های آمریکایی در سال بعد شد.

آمریکا با درسی که از جنگ ویتنام و عملکرد رسانه‌ها گرفته بود، در جنگ‌های بعدی سیاست‌های رسانه‌ای خود را بازبینی و هدایت کرد و از ورود خبرنگاران به مناطق جنگی جلوگیری نمود. در سال 1991، در جنگ اول خلیج فارس رسانه‌های غربی اجازه‌ی ورود به خطوط جنگی را پیدا نکردند. در جنگ کوزوو نیز ناتو هر روزه کنفرانس مطبوعاتی برگزار می‌کرد و در آن تصاویر‌ از قبل تهیه شده را با چارچوب مشخص و معین در اختیار رسانه‌ها قرار می‌داد. در جنگ افغانستان نیرو‌های شرکت‌کننده در جنگ در قبال افکار عمومی‌ دنیا شیوه‌ی سکوت و ضد اطلاعات را در پش گرفتند...

واقعیت آن است که فرماند‌هان و سربازان جنگ رسانه‌ای، استراتژیست‌های عملیات روانی و متخصصان تبلیغاتی و کارگزاران رسانه‌ای بین‌المللی هستند اما سربازان این جنگ، نویسندگان، خبرنگاران، مفسران، تصویربرداران، تولیدکنندگان خبری و مطبوعاتی، کارگردانان، تهیه‌کنندگان و عکاسان رسانه‌ها هستند که سلاح و تجهیزاتشان، رادیو، تلویزیون، اینترنت، ماهواره،
خبرگزاری‌ها، دوربین‌ها، کاغذ و قلم و دستگاه‌های چاپ و نشر و... است.

در پشت صحنه‌ی عملیات رسانه‌ای، سیاست رسانه‌ای قدرت‌ها و نظام سلطه به مثابه راهبرد این حرکت قرار گرفته است که به صورت رسمی‌ و سازمان‌یافته اما پنهان با اختصاص بودجه‌ای سرّی توسط سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی و سرویس‌های جاسوسی و تشکیلات ویژه‌ی نظامی‌ هدایت می‌شود. بخش دیگری از متولیان و رهبران رسانه‌ها صاحبان پول و سرمایه‌ها هستند. آنان به منظور افزایش سرمایه‌های بی حد و حصر خود، جنگ رسانه‌ای به راه می‌اندازند و ملت‌ها را برای مصرف کالای خود و یا گرایش به سوی خود راهبری می‌نمایند.

فراگیری رسانه‌های جمعی متنوع و مدرن در عصر کنونی که اذ‌هان و افکار مخاطبان دشمن، خودی و بی‌طرف را هدف قرار داده است، همراه با ویژگی دو سویه‌بودن آن، آثار منفی و مثبت فراوانی را به دنبال داشته است. بهره‌گیری نظام سلطه از ابزار‌ها و فنون جنگ رسانه‌ای در جهت کسب و حفظ منافع به کشف و اختراع و ساخت ابزارهای فرامدرن منجر شده است؛ به گونه‌ای که طرف‌های درگیر به جای جنگ سخت و نظامی، ‌به جنگ نرم و رسانه‌ای و عملیات روانی گرایش پیدا کرده‌اند و از ابزارهای رسانه‌ای خود برای تضعیف کشور هدف و کسب منافع خود از روند تضعیف کشورها استفاده می‌کنند.

سدی در برابر جریان آزاد اخبار
رسانه‌های جهانی امروز نقش و جایگاه بی‌سابقه‌ای در کنترل و هدایت افکار عمومی یافته‌اند. آنچه عموماً در رسانه‌های غربی می‌بینیم، مناظری مجازی‌اند که گاه با دنیای واقعیت به کلی متفاوت‌اند. در کشوری مانند امریکا، رسانه‌های خبری تحت نفوذ و مالکیت شرکت‌های غول‌پیکر اقتصادی در انتقال و تفسیر اخبار، عمدتاً منعکس‌کننده‌ی ایدئولوژی طبقه‌ی حاکم جامعه‌اند. در عین حال، رسانه‌ها گاه این تصور را برمی‌انگیزانند که آزاد و مستقل بوده و قادر به ارائه‌ی گزارش‌های متعادل و تفسیرهای منطقی‌اند.

مخاطبان این رسانه‌ها، بسته به ویژگی‌های فردی خود، کم یا زیاد در معرض تبلیغات روانی جمعی قرار دارند. همه‌ی اخبار به رسانه‌ها می‌رسد ولی آن‌ها همه چیز را منتشر نمی‌کنند؛ کسانی که به بهانه‌ی تعدد و تنوع موضوعات و محدودیت زمان پخش اخبار، راه ورود جریان اخبار به ذهن ما را سَد می‌کنند، برخی را انتخاب، بعضی را انکار و بعضی دیگر را تحریف می‌کنند.

آنچه به عنوان اخبار در رسانه‌های امروز غرب می‌بینیم یا می‌شنویم، عمدتاً "منتخب" و "هدفمند" بوده و علل و پیامد‌های یک واقعه را بر اساس دیدگاهی ویژه و منحصر به فرد، بررسی می‌کنند. به ندرت به اخباری برمی‌خوریم که دقیق و مستند ارائه شده و مبتنی بر آمار و ارقام موثق باشد. تلخ‌‌تر این‌که با گذشت سال‌ها از تبلیغات رسانه‌ای غرب و پیشرفت روزافزون فناوری‌های ارتباطاتی و علوم شناختی در چند دهه‌ی اخیر، قوه‌ی قضاوت و تحلیل مخاطبان جهانی این رسانه‌ها رو به کاستی نهاده است و همین امر باعث شده حتی ساده‌ترین دروغ‌ها در رسانه‌های غربی به امری مستند و قابل هضم برای شنوندگان یا بینندگان تبدیل شود.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

جنگ نرم رسانه‌های مصرف‌گرا

 

محمد حسنلو

در طلیعه‌ی ظهور قرن بیستم، کم‌کم تولیدکنندگان و شرکت‌ها و امپراطوری‌های تجاری که گستره‌ی خود را به کشورهای دیگر نیز کشانده بودند، به این نتیجه رسیدند که برای بهره‌برداری بیشتر و مناسب‌تر از توان فراوان سازمان‌هایشان که روزبه‌روز به آن افزوده می‌شد، راهی جز مصرف انبوه وجود ندارد. دنیا دنیای مبارزه بر سر تصاحب بازارها است و باید برای سود بیشتر به بازارهای سرزمین‌های دور روی آورد.

چنان که تاریخ نشان می‌دهد، در ابتدا این کار با نیروی نظامی و فتح سرزمین‌های غرب و شرق کره‌ی زمین صورت می‌گرفت ولی در شرایط کنونی، حملات نظامی تا حدودی محدود شده و غربی‌ها راه چاره را افزایش مصرف عمومی و فراهم کردن رفاه برای همه دانسته‌اند و برآنند تا به طور روزافزون، روش‌هایی را بیابند که ضمن استفاده‌ی عموم از مصرف زیاد در تمام زمینه‌ها، چرخ سودآوری ماشین‌های صنعتی از کار نیافتد و همواره به گردش خود به گونه‌ای فزاینده ادامه دهد.

در این میان تبلیغ کالاهای تجاری به یکی از ساده‌ترین و سریع‌ترین روش‌ها در اکثر شرکت‌های بزرگ دنیا تبدیل شده است. تلویزیون و رسانه را نیز می‌توان مهم‌ترین ابزار این روش دانست. تنها این وسیله است که می‌تواند پیام صاحبان شرکت‌های تولیدی را به طور گسترده به درون خانه‌های مردم در سراسر جهان ببرد. این رسانه در حقیقت به عنوان فرد سوم این خانواده‌ها در نقش میهمانی ناخوانده کم‌کم رأی اعضای خانواده را از روی پدر خانواده برمی‌گرداند و به سوی افکار منتشر شده از سوی خود جلب می‌کند.

مصرف‌گرایی اسطوره‌ای است که فرد را با مصرف کردن خشنود می‌کند و حس یکپارچه بودن با دیگران را به او می‌بخشد. جملات تبلیغی به شکلی جذاب، جانشین ایده‌آل‌های مصرف‌کننده برای تجربه‌های هنری، مذهبی و خانوادگی می‌شود و پیچ و تاب‌های دست‌کاری شده توسط رسانه‌ها در نقاب اجتماعی را جایگزین ارزش‌های معنوی می‌کند. تلویزیون نه برای سرگرم کردن ما که برای فروش کالاها به ماست که به وجود آمده و کار بیشتر کسانی که در شبکه‌های تلویزیونی کار می‌کنند، جلب توجه مردم است و البته تداوم این جلب توجه تا جایی که بتوانند کالایی را تبلیغ کنند.

روزگاری تبلیغات‌چی‌ها کودکان را به‌عنوان یک گروه جمعیتی، نادیده می‌گرفتند اما امروزه کودکان و نوجوانان نیز یکی از گروه‌های هدف این رسانه‌ها هستند؛ چرا که آن‌ها قدرت خرج کردن دارند. درآمدهای قابل خرج آن‌ها بسیار هنگفت است. آن‌ها در بزرگسالی در زمره‌ی مصرف‌کنندگان درخواهند آمد و هزینه‌هایی که صرف برنامه‌ریزی ذهن و نگرش آن‌ها می‌شود، بعدها جواب می‌دهد! آن‌ها بر تصمیمات والدین خود برای خرید کالاها تأثیر می گذارند، زیرا برای واداشتن یا ترغیب والدینشان به خرید کالاها و خدماتی خاص، شگردهای بسیاری دارند. کودکان در ازای هر پنج ساعت تماشای برنامه‌ی تلویزیون‌های تجاری، یک ساعت آگهی تجاری تماشا می‌کنند. در واقع ما کودکان‌مان را به دست شرکت‌های تبلیغاتی سپرده‌ایم تا آن‌ها را متقاعد کنند که گرسنه، خسته، زشت و نامحبوب هستند و برای تغییر این وضع، باید پول خرج کنند.

آمریکا با افراشتن آنتن‌های متعدد رادیویی و تلویزیونی بدون هیچ نیازی به مداخله‌ی نظامی می‌تواند در جامعه‌ی کمونیستی اروپای شرقی نفوذ کند و کوکاکولا را در حالی سر میزهای خانواده‌های آلمانی‌ای مهمان کند که شاید چند سال پیش فرزندان و شوهران خود را در جنگ جهانی دوم در جنگ با متفقین از دست داده‌اند. این پیشروی تا آن‌جا ادامه یافت که پس از گذشت دو سه دهه، در اواخر دهه‌ی هفتاد میلادی در مسکو نیز شعبه‌هایی از مک‌دونالد و مرغ کنتاکی تأسیس شد و مشتریان در آن‌جا با ولع به دنبال صرف غذا همراه با نوشیدنی‌هایی چون کوکاکولا بودند.

امروز شاید اطلاعات، گران‌بهاترین چیز برای همه باشد. با اطلاعات و کنترل آن می‌توان به همه چیز دست یافت. برخی نظریه‌پردازان ارتباطات بیان کرده‌اند: امروز جهان در دست کسی است که رسانه‌ها را در اختیار دارد. به اعتقاد گردانندگان اصلی صنعت رسانه‌ها، چند مؤسسه‌ی بزرگ، نه تنها رسانه‌های مهم همگانی آمریکا، بلکه جهان را تحت کنترل خود در خواهند آورد.

نوشته شده در دوشنبه 89/9/15ساعت 12:10 عصر توسط علی نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت